- دیده بان علم ایران – Iran Science Watch - https://didehbanelmiran.ir -

ابراز نگرانی رییس انجمن جامعه‌شناسی از دخالت نهادهای خارج دانشگاه در ارتقا و بازنشستگی اساتید و محتوای پژوهش‌ها

رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران با ابراز نگرانی از روند دخالت نهادهای خارج دانشگاه در امور علمی و آکادمیک و با بیان این که این رویکرد یعنی به رسمیت نشناختن نهاد علم به علوم انسانی بسیار بسیار بیشتر از علوم پایه صدمه می‌زند، اظهار داشت: برای فرا رفتن از این شرایط لازم است رویکرد علم در خدمت حکومت و دولت به رویکرد علم در خدمت جامعه تبدیل شود و نهاد حکومت هم به این خودآگاهی برسد که این رویکرد در طولانی مدت به نفع خود حکومت هم هست.

به گزارش دیده‌بان علم ایران، دکتر سید حسین سراج‌زاده که در نشست علمی «تعامل علم و قدرت در زمینۀ فرهنگی و اجتماعی ایران» سخن می‌گفت با بیان این که ارتباط علم و سیاست یا رابطه نهاد آکادمی و حکومت همواره پروبلماتیک و مجادله آمیز بوده است اظهار داشت: فرایند مدرن شدن که در جهان غرب آغاز شد به تدریج با نوعی فرایند تمایزیابی نهادی در همه عرصه‌ها همراه بود. یکی از مصادیق بسیار بارز تمایزیابی یا تفکیک نهادی، تفکیک قوای سه گانه در درون قدرت حاکم است. در کنار این تمایزیابی مهم در نهاد سیاست، تفکیک‌های دیگری هم رخ داده که تمایزیابی دین و دولت، رسانه و دولت، ورزش و دولت، … و دولت و دانشگاه است. به نظر می‌رسد این تمایزیابی یک ضرورت کاربردی است زیرا مبتنی بر تجربه‌های قبلی که نوعی یکپارچگی و ادغام و به تعبیر دورکیمی، همبستگی مکانیکی را دنبال می‌کردند با توجه به شرایط جامعه جدید مطرح شده تا جامعه و تمام اجزای آن از جمله نهاد حکومت را قدرتمندتر کند.

رییس انجمن جامعه‌شناسی ایران با بیان شواهدی بر مدعای خود به آغاز روند تمایزیابی در نهادهای سیاسی و دیگر مؤسسات ایران از دوره انقلاب مشروطه اشاره کرد و گفت: معدود نهادهای آموزش عالی که در اواخر دوره قاجار شکل گرفته بودند از نوعی آتونومی و تمایز از نهاد سیاست برخوردار بودند که مبتنی بر نگاه انقلاب مشروطه بود اما این وضع تداوم پیدا نکرد و دانشگاه به عنوان یک مؤسسه تمدنی جدید که قرار بود علم نوین در آن تولید و منتشر شود و برای ایفای این نقش، نیازمند نوعی خوداتکایی بود به دلیل استبداد فردی پهلوی اول و دوم – به استثنای دوره کوتاه مرحوم مصدق – عملاً نتوانست این تمایز را حفظ کند. سیطره حکومت و دولت بر دانشگاه تا پیش از انقلاب کاملاً ادامه داشت که نمونه آن اخراج ۱۲ استاد دانشگاه تهران با دستور مستقیم شاه به دلیل انتشار بیانه‌ای در انتقاد از قرارداد کنسرسیوم است که با وجود استنکاف مرحوم سیاسی – رئیس وقت دانشگاه – از اجرای آن اجرا شد. این مداخلات البته عرصه‌هایی را هم باز می‌گذاشت ولی دانشگاه اصولاً تحت کنترل حکومت و قدرت بود و البته این مشکل عمدتاً ناشی از اراده استبدادی شخص شاه بود چون رویکرد مدرن شدن که در بدنه بوروکراتیک ایران بود با آن مخالف بود.

وی خاطرنشان کرد: بعد از انقلاب، تسلط نهاد سیاست بر نهاد علم و دانشگاه با صورت و زمینه دیگری ادامه یافت. حکومت و دولت برآمده از یک انقلاب بزرگ مردمی بود که اساس آن ایدئولوژی ای بود که به شدت منتقد جهان مدرن و غرب است و مبتنی بر این رویکرد، همه نهادهای پیشین به عنوان نهادهای وابسته به حکومت پادشاهی و غرب دیده می‌شدند. با این رویکرد، رویداد انقلاب فرهنگی رخ داد که خود مبتنی بر نقد افراطی از جهان غرب بود و علم را علم بورژوارزی و در خدمت نظام غارتگر سرمایه داری می‌دانست و معتقد بود علم غربی برای مسائل جامعه ایران مناسب نیست و خصوصاً در علوم انسانی و اجتماعی دنبال یک علم اسلامی جدید بود. البته در شعارهای دوره انقلاب که از رهبران و ایدئولوگ‌های انقلاب می‌شنیدیم این حرف‌ها نبود و تا حدی آزادی آکادمیک به رسمیت شناخته می شد ولی با این رویکرد رادیکال که قرار بود همه نهادهای وابسته را تغییر دهد و حتی علم را براساس اهداف انقلاب تغییر بدهیم به تعطیلی چهارساله دانشگاه‌ها در رشته های علوم انسانی و اجتماعی رسیدیم و این که دانشگاه باید نیروهای متخصص مورد نیاز نظام و وفادار به این حاکمیت انقلابی را تربیت کند و این دیدگاه ها چون برآمده از یک انقلاب بزرگ مردمی بود یک پایگاه قوی اجتماعی و فرهنگی هم داشت.

سراج زاده تصریح کرد: این رویکرد خواهان این بود که عملکرد آموزشی و پژوهشی و حتی جامعه پذیری داخل دانشگاه در راستای نیازها و ارزش‌های انقلاب باشد و در این راستا نهادهای علمی هم باید توسط حکومت اداره شوند لذا وقتی آیین نامه دانشگاه‌ها نوشته می شد طوری بود که اداره دانشگاه‌ها و انتصاب رؤسای دانشگاه ها توسط وزارت علوم و با تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی باشد و خود دانشگاهیان هیچ نقشی نداشتند. نظام گزینش دانشجو نیز طوری طراحی شد که افراد با برخی مبناهای فکری – عقیدتی وارد نشوند. در گزینش اعضای هیات علمی دانشگاه هم معیارهای عقیدتی -سیاسی بر شایستگی های علمی و حتی اخلاق حرفه ای مقدم داشته شد.

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران خاطرنشان کرد: از آنجا که حکومت برآمده از یک انقلاب بزرگ مردمی بود این رویکرد تا سالها پشتوانه فرهنگی و اجتماعی داشت؛ لذا اقتدار لازم وجود داشت ولی هر چه جلوتر می آییم مباحث مربوط به اسلامی کردن دانشگاه‌ها یا خود این اقتدار مبتنی بر آن رویکرد، جای خود را به قدرت سیاسی می‌دهد تا جایی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، آیین نامه اداره دانشگاه ها بازبینی شد. آیین نامه ای که در سال ۶۰ نوشته شده بود حداقل دو جایگاه انتخابی برای اعضای هیئت علمی دانشگاه گذاشته بود یکی انتخاب مدیران گروه‌ها بود و دیگری هیئت ممیزه‌های دانشگاه که بالاترین رکن هدایت علمی دانشگاه هاست.

وی تصریح کرد: در آیین‌نامه جدید، قدرت نهادهای ایدئولوژیک و هدایت‌گر تقویت شد و حتی برای ارتقای اساتید ماده ۱ فرهنگی به عنوان یک اصل وتویی تعریف شد که هر کس از آن امتیاز نیاورد ارتقا پیدا نمی‌کند. گزینش اعضای هیئت علمی هم کلاً از گروه‌ها منفک شد و در اختیار کمیته جذب دانشگاه قرار گرفت.

مجموعه این فرایندها نشان می دهد که آن اقتدار سیاسی- فرهنگی که پشتیبان سیاست‌های دهه ۶۰ در هدایت دانشگاه در خدمت نظام سیاسی مستقر بود به تدریج جای خود را به قدرت سیاسی می‌دهد تا جایی که امروز شاهد رویدادهایی هر چند محدود و در عین حال بسیار نگران کننده هستیم که ورود مستقیم نهاد سیاست به مواردی است که اصلاً در صلاحیت آن نیست و باید نهاد علمی در آن حرف بزند.

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران ابراز عقیده کرد: نگران کننده‌تر از آن ورود دستگاه‌های امنیتی و قضایی به ارتقای مرتبه و بازنشستگی استادان و حتی محتوای پژوهش های علوم اجتماعی و علوم انسانی است که چرا در فلان موضوع اصلاً تحقیق شده یا چنین نتیجه‌ای گرفته شده و تبدیل کردن آن به یک موضوع مجرمانه که می‌تواند تحت پیگیرد قانونی قرار بگیرد. این مسائل نشان می‌دهد که سیطره نهاد سیاست بر دانشگاه نه تنها کم نشده، بلکه تقویت شده- با وجود فراز و فرودهایی که شاید در دوره وزارت دکتر معین بود و تلاش شد دانشگاه تا حدی اتونومی آکادمیک خود را پیدا کند- و خصوصاً با تغییراتی که در دوره احمدی نژاد در آیین نامه دانشگاه‌ها داده شد این سیطره روزافزون شد.

عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی با تأکید بر این که در این شرایط نه تنها دانشگاهیان و پژوهشگران، احساس بی‌قدرتی کرده و دچار نوعی ریاکاری می‌شوند که جنبه شخصی قضیه است بلکه در نهایت برای نهاد علم هم که باید به عنوان یک نهاد توانمند پویا، پاسخگوی نیازهای جامعه و حتی حکومت باشد زیانبار است و باعث می‌شود جامعه با یک دانشگاه ناتوان روبه رو شود.

سراج‌زاده با ابراز تأسف از درگذشت دکتر هاله لاجوردی، عضو سابق هیات علمی دانشگاه تهران در روز های اخیر، روند منتهی به مرگ غم انگیز این جامعه‌شناس را ناشی از همین نوع مداخلات و عدم خوداتکایی نهاد دانشگاه عنوان کرد که باعث شد او و افراد بسیار ممتازی نظیر وی از دانشگاه کنار گذاشته شوند.

رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران با اذعان به این که احتمالاً رویدادهایی دیگر هم در مرگ لاجوردی مؤثر بوده‌اند، اظهار داشت: اگر لاجوردی به فعالیت‌های آکادمیک خود ادامه می‌داد چه بسا می‌توانست خود را بازیابد و پیوند خود با جامعه علمی را حفظ کند و این وضع اسف بار که نوعی مرگ تدریجی بود، پیش نمی‌آمد؛ شاید در مورد خانم لاجوردی شرایط ویژه و استثنایی‌‌ای وجود داشته که به این وضعیت انجامیده ولی مهاجرتهایی که دارد اتفاق می افتد و بیرون ماندن افراد شایسته و توانمند علمی از نظام دانشگاهی همه ناشی از یک رویکرد معطوف به نهاد سیاسی است که دانشگاه را در کنترل تام و تمام نهاد قدرت و تأمین کننده نیازهای نهاد قدرت می‌خواهد و لذا به تفکیک نهادی و استقلال نهاد دانشگاه به عنوان یک ضرورت کارکردی برای عملکرد مؤثر دانشگاه در جهان امروز بی توجه است.

سراج‌زاده با تأکید بر ضرورت این تفکیک نهادی برای منفعت جامعه و حتی مصلحت بلندمدت حکومت به عنوان یک ضرورت کارکردی گفت: متصدیان حکومت باید بفهمند که قدرت جامعه به قدرت یک نهاد توانمند علمی است. امروز توسعه جوامع، توسعه دانش بنیان و دانش محور است و توسعه دانش بنیان بدون یک دانشگاه بانشاط، پویا و خود کنترل امکان‌پذیر نیست.

وی در پایان با بیان این که این رویکرد یعنی به رسمیت نشناختن نهاد علم به علوم انسانی بسیار بسیار بیشتر از علوم پایه صدمه می‌زند، اظهار داشت: برای فرا رفتن از این شرایط لازم است رویکرد علم در خدمت حکومت و دولت به رویکرد علم در خدمت جامعه تبدیل شود و نهاد حکومت هم به این خودآگاهی برسد که این رویکرد در طولانی مدت به نفع خود حکومت هم هست. از رویکرد هابرماسی استفاده می‌کنم و امیدوارم روزی به این خودآگاهی برسیم که دانشگاه، نه در استعمار نظام سیاسی که در جایگاهی بین نظام به عنوان نهاد کنترل‌کننده در جامعه و زیست جهان به عنوان بخش پویا و تحول ساز در جامعه قرار بگیرد تا دانشگاه و جامعه‌ای پویاتر و بانشاط تر و حکومتی توانمندتر و پویاتر داشته باشیم.

انتهای پیام