گسترش فزاینده موارد تقلب و سرقت های علمی در حوزه مقالات و انتشارات علمی که در سال های اخیر، اعتبار علمی کشور را مخدوش کرده، بسیاری به سیاست های وزارت علوم دولت هشتم در تشویش نویسندگان مقالات علمی نسبت می دهند.
رضا منصوری، استاد دانشگاه صنعتی شریف و معاون پژوهشی و فناوری وزیر علوم دولت هشتم که بیشترین نقش را در طراحی و اجرای سیاست تشویقی وزارت علوم داشته با اذعان به این که گسترش پدیده انتحال (دستبرد) علمی، نتیجه نامنظور اجرای این سیاست بوده می گوید: سیاست رشد حضور مکتوب علمی ایران در سطح جهانی که از سال ۱۳۸۲ اجرا شد و آن را «مشقِ علم» یعنی تمرین کار علمی کردن و نوشتن علمی، نامیدیم سیاستی کاملا منعطف بود که نتیجه نامنتظر آن را در همان سال دوم اجرای طرح دیدیم و از سال ۸۳ برنامه هایی را برای اصلاح و رفع نتایج نامنتظر این سیاست آغاز کردیم اما دولت نهم با بی توجهی به این رویکرد آن را به یک سیاست متصلب تبدیل کرد که نتایج نامنظور آن را در گسترش انتحال در مکتوبات علمی شاهدیم.
به گزارش دیده بان علم ایران، دکتر منصوری در ادامه سلسله یادداشتهایش پیرامون «علم مدرن و سیاستگذاری آن» به مفهومی با عنوان «قانون نتایج نامنظور» (
The law of unintended consequences) پرداخته و می نویسد: «در اجرای هر سیاستی با برنامهای برای رسیدن به هدفی همواره نتیجههایی به دست میآید که انتظارش نمیرفته است. این شناخت اجتماعی را اولین بار مِرتون در سال ۱۳۱۵/۱۹۳۶ با عنوان نتیجههای نامنتظر (Unanticipated consequences) عنوان کرد.
حدود سی سال بعد واژهٔ نتیجهٔ نامنظور (Unintended consequence) برای همین مفهوم کلی به کار رفت. اختلاف معنی این دو مفهوم بارها مطالعه شده است. اطلاعات گوگل-اِنگرم (Google Ngram) نشان میدهد که واژهٔ نتیجهٔ نامنتظر تا دههٔ پنجاه/ هفتاد تقریباً به همان اندازهٔ نتیجهٔ نامنظور به کار میرفته است اما پس از آن در جهان رو به منسوخ شدن رفته است. این در حالی است که نتایج نامنظور و مطالعهٔ آن به شدت رو به افزایش است.*
مثالها برای هر دو پدیده در نوشتارهای جهانی به وفور دیده میشود. در اینجا یک مثال از کشورمان ذکر میکنم.
وزرات عتف در سال ۱۳۸۲ اجرای ۱۶ سیاست مرتبط با علمسنجی را به منظور تحول در فعالیتهای علمی ایران شروع کرد. یکی از آنها سیاستی بود به منظورِ رشد حضور مکتوب علمی ایران در سطح جهانی؛ سیاستی که آن را «مشقِ علم»، یعنی تمرین کار علمی کردن و نوشتن علمی، نامیدیم.
از آن سال رشد بیبدیل نوشتارهای علمی ایران را شاهد هستیم به گونهای که همه، از جمله مخالفان این سیاست در همهٔ سطوح نظام، هنوز به این رشد میبالند. در سال دوم اجرای این سیاست، یعنی در سال ۱۳۸۳ با آماری که از رشتههای پر مقاله دریافت کردیم نشانهٔ سوء استفاده از این سیاست و نتیجهای نامنظور دیده شد: پژوهشگرانی در رشتهٔ شیمی شروع کردند نتایج پژوهشهای خود را به جای اینکه در نشریهای متعبر چاپ بکنند به چند بخش تقسیم کنند و در مجلههای کم اعتبار چاپ بکنند. این نتیجه برای ما نامنتظر هم بود. به عبارت دیگر در این زمینه تجربهای نداشتیم که بتوانیم از قبل منتظر این سوء استفادهٔ پژوهشگران باشیم.
در نتیجهٔ همین بررسی، در سال دوم مبلغ تشویقیِ هر مقاله به طیفی با حداقل بسیار کم و حد اثر بسیار زیاد تبدیل کردیم. و سال سوم تصمیم بر این بود که دیگر به مقاله و شخص پاداش ندهیم بلکه به هر برنامهٔ تحقیقاتی که نتیجهٔ آن مقالههای معتبر باشد پاداش بدهیم. این سیاست را دولت نهم اجرا نکرد و سیاستِ منعطف ما از سال ۱۳۸۴ به بعد به یک سیاست متصلب تبدیل شد که نتیجههای نامنظور آن را اکنون شاهد هستیم: گسترش انتحال در مکتوبات علمی.
این نتیجه دیگر نامنتظر نبود چون تجربهٔ مدیریت دولتی نشان داده بود که این نوع اجرا به سوء استفاده منجر میشود. پس میتوانیم بگوییم سیاست مشق علم در دولت هشتم سیاستی بود منعطف که به سرعت به نتیجههای نامنتظر آن آگاه شد و به رفع آن کوشید. اما سیاستهای دولت نهم به بعد تاکنون در این زمینه متصلب شد و از نتایج نامنظور و نامنتظر آن کاملاً غفلت کرد: گسترش انتحال، پدیدهای نامنظور در اجرای این سیاست، که البته نتیجهای منتظر در اجرای سیاست علمی کشور بود.
وجود نتیجههای نامنظور در اجرای متصلب یک سیاست،آن چنان بدیهی است که بر آن نام «قانون نتایج نامنظور» گذاشتهاند. غفلت از این قانون در اجرای سیاستهای اجتماعی همانند غفلت از قانون نیوتون در مهندسی، فاجعه بار است.
کشورهای پیشرو، نتیجههای نامنتظر را در مدیریت دولتی عملا به صفر رساندهاند و آگاهاند به نتایج نامنظور. ما در ایران هنوز به شدت درگیر نتایج «منتظریم»، مانند انواع بحرانهای اجتماعی و طبیعی، و درکی از نتایج نامنظور نداریم چه رسد که برای آن برنامه داشته باشیم. این غفلت، نتیجهٔ بیتوجهی به دانش نوین بشر است.»
* Frank de Zwart, Unintended but not unanticipated consequences, Theor Soc (2015) 44:283-297.